زمينه عمليات
روز جمعه 1363/12/17 ه.ش (15 جمادى الثانى 1405ه.ق، 8مارس 1985م) هنگامى كه گروهى بسيار از مردم مسلمان، از نماز جمعهى بيروت كه در مسجد امام رضاعليه السلام به امامت علامه سيد محمد حسين فضلاللَّه برگزار شده بود، در حال بازگشت بودند، ماشين بمبگذارى شدهاى در خيابان «بِئرالعَبِد» نرسيده به چهارراه «شَرَفيّه» در محلهى ضاحيه، توسط مزدوران آمريكا منفجر شد. هدف از اين جنايت، ترور علامه فضلاللَّه بود كه بر حسب اتفاق، دقايقى در بازگشت او به منزل، تأخير افتاده بود.
روزنامهى آمريكايى «واشنگتن پست» در مورد مسببين اين حادثه نوشت:
«اين سوء قصد نافرجام را عوامل لبنانى كه به وسيلهى سازمان جاسوسى آمريكا سيا آموزش ديده بودند، به اجرا گذاشتند.»
نشريهى «وال استريت ژورنال» و همين طور نشريهى «ميِدل ايست ريپورتِر» نيز در شمارهى ارديبهشت ماه خود، دخالت سازمان سيا در اين انفجار را تاييد كردند. اگر چه سازمان سيا، به سرعت دخالت خود را در اين انفجار تكذيب كرد؛ اما «باب وودوار» در كتابى كه دربارهى سيا نوشته، آورده است:
«شاهزاده بندربن سلطان، سفير وقت عربستان در واشنگتن، براى اجراى اين انفجار سه ميليون دلار در اختيار سيا قرار داد.»
پس از انفجار، بخش اطلاعاتى حزباللَّه لبنان، اين حادثه را مورد پىگيرى قرار داد و 12 نفر را در ارتباط با آن دستگير كرد. دستگيرشدگان اعتراف كردند كه از طرف «بخش مبارزه با تروريسم سازمان سيا» براى اين كار استخدام شده بودند. يكى از دستگير شدگان كه نقش اصلى در سوء قصد را بر عهده داشت، دختر يكى از آشنايان علامه فضلاللَّه بود.
اجساد تكه تكه شده كه بيشتر آنان را زنان و كودكان تشكيل مىدادند،در كنارههاى خيابان و بر روى ديوارها پراكنده شده بود و هر لحظه بر خشم مردم عليه مزدوران اسرائيل و آمريكا مىافزود. يكى از افراد شاهد اين صحنههاى تكان دهنده، «ابوزينب» بود كه خانوادهاش مدتها در مناطق اشغالى جنوب لبنان زندگى مىكردند و او با ديدن صحنهى جنايات صهيونيستها، و نظارهى جنينى كه همراه مادر حامله تكه تكه شده بود، به ياد ظلمى افتاد كه بر خانوادههاى تحت اشغال مىرفت. همان شد كه ابوزينب عزم خود را براى طرحى كه چندى پيش از آن، دوستانش با او درميان گذشته بودند، جزم كرد.
پيش از آن نيز، در روز سهشنبه 1363/12/14 ه.ش (12جمادىالثانى 1405ه.ق، 5مارس 1985م) بمبى قوى كه توسط مزدوران اسرائيل در مسجد روستاى «معركه» در جنوب لبنان كار گذاشته شده بود، منفجر شد و 15 تن، از جمله دو تن از مبارزين مسلمان به نام «خليل جرادى» و «محمد سَعد» كه به «عقاب جنوب» معروف بود، به شهادت رسيدند. اسرائيل اين دو تن را عامل بسيارى از عمليات شهادتطلبانه،حملات و كمينهاى رزمندگان در مناطق اشغالى مىدانست و به اين وسيله خود را از دست آنان خلاص كرد؛ ولى تصور اين كه انتقام اين گونه اعمال جنايت كارانه و تروريستى، چگونه گرفته خواهد شد، در ذهنشان نمىگنجيد. دكتر «سعد ابوديه» در كتاب تحليلى و تحقيقى خود، دربارهى اتفاقات منجر به عمليات «المُطّلِه» اين گونه آورده است:
«با ادامهى سياست «مشت آهنين»، عمليات عليه نيروهاى اشغالگر شديدتر شد؛ به حدى كه در عرض 9 روز، 21 عمليات عليه آنان انجام شد. در اين زمان مقاومت لبنانى توانست سلاح نيمه سنگين و توپهاى سبك و خمپاره و موشكهاى كاتيوشا وارد صحنهى نبرد كند. اسرائيل، در اين زمان، شديدترين حملات را به تلافى افزايش عمليات مقاومت اسلامى، بر روى روستاهاى منطقهى اشغالى انجام داد. در پاسخ به اين حملات، گروههاى مقاومت لبنانى اعلام كردند كه چنانچه اسرائيل محاصره و سركوب روستاها را ادامه دهد، اهدافى را در خارج از لبنان هدف قرار خواهند داد. روز 1363/12/12 ه.ش (10جمادىالثانى 1405ه.ق، 3مارس1985م)، ارتش اسرائيل با استعداد 800 سرباز به روستاى معركه در جنوب لبنان حمله كرد. روستاى معركه به عنوان «روستاى امام موسى صدر» مشهور است و در 8 كيلومترى شرق صور قرار دارد.
نيروهاى اشغالگر در بدو ورود به معركه، به طرف سه نفر تيراندازى كرده و آنها را مجروح ساختند؛ سپس به طرف چهار نفر ديگر شليك كردند و از دخالت نيروهاى حافظ صلح جلوگيرى كرده، مجروحين را با وجود اوضاع وخيمشان، سه ساعت به همان حال گذاشتند تا جان داده و كشته شوند.
محمد سعد، رهبر مقاومت لبنانى در جنوبِ نهر ليطانى، و خليل جرادى،رهبر مقاومت در صيدا، اسرائيل را به حمله عليه شهرك صهيونيست نشين «الجليل» در داخل خاك فلسطين اشغالى تهديد كردند. اين تهديد در پاسخ و انتقام از اعمال اسرائيلىها در معركه بود.
روز بعد، در حالى كه روستاى معركه در محاصره و اشغال نيروهاى اسرائيل بود، با انفجار بمب كار گذاشته شده در مسجد، محمد سعد و خليلجرادى كشته شدند. قتل اين دو، نقطهى عطفى شد در مقاومت اسلامى عليه اسرائيل؛ چرا كه محمدسعد نمونهى كاملى بود از فرماندهى عمليات پنهانى و همچنين سرپرستى و كمك به كودكان يتيم منطقه.
اسرائيل، در حمله به معركه ناكام ماند و اين حاصل تحقيقات كارشناسان نظامى صهيونيستى بود. علىرغم ويران كردن 7 ساختمان و مجروح شدن 80 زن، و ايجاد پستهاى نگهبانى در جادههاى ورودى، كشته شدن 15 نفر و دستگيرى 17 نفر از 400 رزمندهى آنجا نتيجهى قابل انتظارى در اين حمله به دست نيامد.
عمليات
روز يكشنبه 1363/12/19 ه.ش (17 جمادى الثانى 1405ه.ق، 10 مارس 1985م) نيروهاى اسرائيلى از سه مسير، در حال عقبنشينى از بعضى مناطق اشغالى جنوب لبنان بودند: راه نبطيه، خردلى، مرجعيون؛ راه حاصبيا، ابِلالسَقى، مرجعيون؛ منطقهى مرجعيون، صور، رأسالبَياضّه، ناقوره.
در نزديكى «دشتخيام»، در منطقهى مرجعيون نزديك مرز فلسطين،در يك كيلومترى «پاسگاه مرزى المطله» و در نزديكى روستاى يهودى نشين «المطله» كه به شدت توسط نيروهاى اسرائيل و مزدوران مسيحى كنترل و حفاظت مىشد كاروانى متشكل از چهار كاميون و جيپ اسكورت، كه گروهى از سربازان اسرائيل را براى جابه جايى از داخل مرز فلسطين در جادهى فرعى «تَلّ النَحاس» به طرف المطله مىبرد، در حركت بود.
افسرى كه داخل جيپ اسكورت، پيشاپيش كاروان حركت مىكرد،متوجه كاميون كوچك قرمز رنگ مدل «جِمس» شد كه از روبه رو بهسمتشان مىآمد. افسر صهيونيست، به او اشاره كرد كه از جاده خارجشده و در بيرون از مسير توقف كند. رانندهى جوانِ كاميون چندان توجهى بهفرمان او نكرد و فقط كمى كاميون را به سمت راست جاده برد؛ ولى همچنان به آرامى در جهت خلاف كاروان در حركت بود.
چهار كاميون از نوع «كامانكار» كه هر كدام 8 سرباز در خود داشتند،از كنار كاميون قرمز رد شدند. راننده، همچنان به آنان مىنگريست و تبسم مىكرد. آخرين كاميون كه بزرگتر بود و تعداد بيشترى نيروى نظامى در آن قرار داشت، نزديك شد. ناگهان كاميون قرمز رنگ با چرخشى سريع به سمت چپ، به ميان كاروان حمله برد و با فرياد «يازهرا(س)» كه از حلقوم رانندهى آن بر خاست، حدود 900 كيلوگرم مواد منفجرهى آتشزا، در وسط كاروان منفجر شد. شدت انفجار به حدى بود كه شيشههاى خانههاى اطراف شكست و تا كيلومترها آن طرفتر به خصوص داخل مناطق اشغالى فلسطين صداى انفجار، يهوديان را به وحشت و هراس انداخت.
كاميون بزرگ نظامى، در حالى كه در آتش مىسوخت، به كنارى پرتاب شد. كاميونهاى ديگر و جيپ اسكورت نيز در آتش مىسوختند. بوى گوشت و لاستيك سوخته، فضا را پر كرده بود. كسى تكان نمىخورد. تكههاى بدن كشتههاى صهيونيست، بر جادهى آسفالت سرخ ازخون، پراكنده شده بود. مجروحين در حال جان دادن، فرياد مىزدند و باناله درخواست كمك مىكردند. تا دقايقى وضعيت به همين منوال بود تا اينكه نيروهاى به ظاهر سالم، در حالى كه لباسهاى سوخته شان از خون، تر شده بود، برخاستند و حدود 25 دقيقه، ديوانه وار، در حالى كه عربده مىكشيدند و فحاشى مىكردند، بىهدف به همه طرف تيراندازى كردند.مردمى كه مىخواستند از خانههايشان خارج شده و علت انفجار را جويا شوند، با ديدن اين صحنهى خطرناك، به داخل خانههاى خود رفتند.
ساعتى بعد، هلى كوپترهاى اسرائيلى براى انتقال كشتهها و مجروحين، در اطراف محل حادثه به زمين نشستند. نيروهايى كه از پايگاههاى اطراف به آنجا شتافته بودند، راههاى منتهى به محل انفجار را بسته و هر كس را كه قصد نزديك شدن به آنجا را داشت و يا به نظرشان مشكوك مىآمد، دستگير كردند.
عكسالعمل
روز بعد، گروهى از كماندوهاى اسرائيلى، وحشيانه به روستاى «زِراريه» در نزديكى محل حادثه حمله برده و با به رگبار بستن مردم بىدفاع و بى گناه، 40 تن از آنان را به شهادت رسانده، 11 خانه را ويران كردند و تمامى مردان و جوانان را بازداشت كرده، با خود بردند. رژيم صهيونيستى، در بيانيهى نظامى خود كه از راديو اسرائيل پخش شد، اعلام كرد: «اين عمليات به هيچ وجه انتقامجويانه نبوده و فقط يك حملهى عادى بوده است.» در حالى كه نيروهاى حمله كنندهى اسرائيلى، با رنگ، بر روى ديوارهاى روستا نوشته بودند: «به انتقام حملهى ديروز».
تلفات
بنابر اعتراف اسرائيل، كه شب همان روز در بيانيهاى نظامى اعلام شد، 12 سرباز كشته و 14 نفر ديگر مجروح شده بودند كه همگى دچارسوختگى شديد بودند.
«ساموئل كاتز» در كتاب «جاسوسان خط آتش» تلفات اين حمله را13 كشته و 20 مجروح ذكر كرده است.
«خبرگزارى آسوشيتدپرس»، گزارش داد كه حداقل 10 سرباز اسرائيلى كشته شدهاند و 7 مجروح كه به شدت سوخته بودند، به بيمارستان «حيفا» در فلسطين اشغالى منتقل شدند؛ ولى منابع داخلى مقاومت اسلامى تاكيد كردند كه در اين عمليات بيش از 80 صهيونيستكشته و زخمى شدند.
بازتاب
پس از اين عمليات، «عِزِر وايزمَن» وزير مشاور در كابينه، و «جنبش صلح اسرائيل» خواستار تسريع در خروج از لبنان شدند. اسحاق رابين وزير دفاع، با ردّ اين درخواستها، گفت: «تضمينى وجود ندارد كه حملات شيعيان پس از عقبنشينى اسرائيل از لبنان، پايان پذيرد».
نخست وزير اسرائيل گفت: «براى مقابله با حملات عليه نيروهاى خود، از تمامى امكانات بهره خواهيم جست و در اين زمينه هيچ گونه ملاحظهى سياسى نخواهيم كرد؛ حتى اگر اين مسئله به وجههى بينالمللى ما نيز لطمه وارد كند».
مطبوعات بيروت ضمن تجليل از مقاومت، عكسهاى مربوط به عمليات را در صفحات اول خود درج كرده و تاكيد كردند: انقلابيون مسلمان قادرند دشمن را در هر زمان و مكان تعقيب كنند.
رابين رايت، دربارهى عمليات المطله و عكسالعمل اسرائيل، در كتاب «الغضب المقدس» نوشته است:
«تا اين زمان، هنوز بين شيعيان، در سطح بالاتر از دهكدهها، هماهنگى بهوجود نيامده بود؛ ولى كاملاً معلوم بود كه اين تصميم در جريان است. يكى از روحانيون حزباللَّه گفته بود: اين بهترين حالت است. در جنوب، هيچ رهبرىاى وجود ندارد و رزمندگان دستورات را مستقيماً از خدا مىگيرند».
با جنايات اسرائيل، عمليات دو طرف، شدت گرفت. اسرائيل هر روز و روزى سه تا هشت بار، به دهكدهها حمله مىكرد و شيعيان هم روزى هفت - هشت بار به اسرائيلىها شبيخون مىزدند، كه اين حملهها در سال1363 ه. ش )1984 م) بالغ بر 900 مورد مىشد.
اعتراف به عجز
افزايش خشونتها، سرانجام به اين مسئله منجر شد كه در خود اسرائيل، علناً حكومت تحت فشار احزاب و گروهها قرار گيرد تا در عقبنشينى از لبنان تسريع كند. اسحاق رابين، وزير دفاع، با حالتى خسته گفت: «من معتقدم كه از بين تمامى فاجعهها، اين فاجعه خطرناكترين باشد كه جنگ با شيعيان، نيروهاى آنها را آزاد سازد و وضع بدتر شود. هيچكس اين مسئله را پيش بينى نكرده بود و من در گزارشهاى محرمانهى مأموران اطلاعاتى و مخفى، چنين چيزى نديدم. تروريسم، امكان ندارد به وسيلهى جنگ از بين برود؛اين يك اشتباه بزرگ است و يك سراب. اگر ما به عنوان يكى از نتايج جنگ،تروريسم شيعى را جانشين تروريسم فلسطينىها كنيم، بدترين اقدام را در مقابله با تروريسم انجام دادهايم. در بيست سال گذشته، هيچگاه يك مبارز فلسطينى خود را تبديل به يك «بمب جاندار» نمىكرد؛ من معتقدم كه شيعيان براى نوعى از تروريسم توانايى دارند كه ما هنوز آن را نشناختهايم.»
اسحاق رابين در جايى ديگر گفت: تروريستهاى شيعه تنها كسانى در دنيا هستند كه دست به اين گونه اعمال مىزنند. آنها مجموعهاى از ديوانگان هستند و همه شان آمادهى عمليات انتحارى هستند. اينكه چگونه و چه كسى اين عمليات را هدايت و رهبرى مىكند، براى ما مهم نيست؛ بلكه مهم خسارات بزرگى است كه به واسطهى اين گونه حملات بر ما وارد شده است. آنها احساسات ديگران را تحريك كردهاند.
مسئوليت حمله
بلافاصله پس از عمليات، دو گروه، مسئوليت اين كار را بر عهده گرفتند. يكى از اعضاى «سازمان جهاد اسلامى» در تماس با دفتر يك خبرگزارى غربى در بيروت، گفت: يكى از اعضاى سازمان جهاد اسلامى، حملهى جهادى را عليه يك ستون نظامى اسرائيلى كه در آن 26 سرباز كشته شدند، انجام داده است. حملات شديدتر و سنگينتر در انتظار قواى صهيونيستى است... در اصل قرار بود اتومبيلِ حامل بمب، عليه روستاى صهيونيستنشين المطله استفاده شود؛ ولى يك اشتباه تاكتيكى توسط يكى از همرزمان ما، موجب شد تا ناگزير شويم اين بمب را در نزديكى يك پست نظامى اسرائيل منفجر كنيم. به هر حال در آيندهى نزديك، جهانيان خواهند ديد كه ما مىتوانيم به قلب اسرائيل رخنه كرده و افسانهى برترىِ ماشين نظامى صهيونيسم را نابودكنيم. حملهى ديروز توسط شهيد قهرمان «كاظم»، تنها حلقهاى از زنجير عمليات بود كه ما در تدارك آن هستيم.
يك گروه ديگر به نام «المُقاتلين اَلشُرفاء» (رزمندگان غيرتمند) كه براى اولين بار از آن نامى شنيده مىشد و هنوز شناخته شده نبود، در اطلاعيهاى اعلام كرد:«ما به دشمنمان شيمون پرز، اطمينان مىدهيم كه مشت آهنين آنها عليه ملتمان را با مشت پيروزمند و با ايمان حسينى جواب خواهيم داد».
چندى بعد، مقاومت اسلامى لبنان با صدور بيانيهاى در بيروت،ضمن بر عهده گرفتن اين عمليات متذكر شد:«اين عمليات به انتقام شهداى معركه و شهيدان محمد سعد و خليل جرادى بود؛ همچنين، اين عمليات انتقام خون شهداى فاجعهى بئرالعبد بود».
مقاومت اسلامى، نام شهيد اين عمليات را «ابو زينب» معرفى كرد.
برخى منابع خارجى مدعى شدند كه «رانندهى كاميون حاوى بمب،دخترى محجبه بوده است»؛ ولى گفتهى يكى از سربازان اسرائيلى كه مجروح شده و از حادثه جان سالم به در برده بود، اين نظريه را رد كرد؛ چرا كه او به خوبى چهرهى پسر جوانى كه كاميون را مىراند، ديده بود.
بنابر اظهارات بعضى منابع، نام مستعار «ابوزينب» را، شهيد اين عمليات به مناسبت شهادت تعداد زيادى از خواهران در فاجعهى انفجار نماز جمعه در منطقهى بئرالعبد، براى خود برگزيده بود. اين عمليات در سالروز ولادت حضرت زهرا(س) انجام شد و رمز آن نيز نداى يا زهرا بود كه شهيد ابو زينب در لحظهى انفجار سر داد.
به دليل اينكه خانوادهى شهيد ابو زينب، همچنان در مناطق اشغالى و تحت سلطهى اسرائيل زندگى مىكند و چه بسا با گذشت سالها از شهادت فرزندشان، از چگونگى و عمليات او هيچ اطلاعى نداشته باشند، مقاومت اسلامى از ذكر نام حقيقى و ارائهى تصوير او خوددارى كردهاست؛ چرا كه نيروهاى اسرائيلى در صورت شناسايى شهيد، بغض و كينهى خود را بر سر خانوادهى اوخالى مىكنند. دبير كل حزباللَّه لبنان در اينباره مىگويد: «ان شاءاللَّه هنگامى كه تمامى خاك لبنان از چنگال رژيم صهيونيستى آزاد شد، نام و تصوير اين شهيد ارائه خواهد شد».
پس از آنكه در خرداد 1379ه.ش (ژوئن 2000م) اشغالگران صهيونيسم از جنوب لبنان گريختند، برخى منابع وابسته به مقاومت، نام اصلى مجرى عمليات المطله را شهيد «عامر كلاكش» اعلام كردند، ولى تصويرى از او ارائه نشد.
نظرات شما عزیزان: